
عالمی بلخی در همایش سالگرد شهادت سید علی اکبر مصباح مزاری: شهید مصباح بنیانگذار جهاد در افغانستان و مخصوصاً در شمال کشور بود

شنبه ۹ دلو ۱۴۰۰
به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد شهادت سید علی اکبر مصباح مزاری، سید حسین عالمی بلخی؛ رییس مجمع محبان اهلبیت (ع) میگوید که شهید مصباح بیشک بنیانگذار جهاد در افغانستان و مخصوصاً شمال کشور، و بیتردید یک شخصیت نمونه و الگو برای رهبری جامعه انسانی و تشکلهای اسلامی و دینی بود.
خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل: حجتالاسلام والمسلمین سید حسین عالمی بلخی؛ رییس مجمع محبان اهلبیت(ع) که در همایش بیست و هفتمین سالگرد شهید سید علی اکبر مصباح مزاری در کابل صحبت می کرد با بیان مطلب فوق افزود: در ابتدای جهاد وقتی تشکلاتی به وجود آمد، شهید مصباح رحمت الله علیه اقدام به تاسیس سازمان فدائیان اسلام کرد و بیشترین جوانان تحصیلکردهای که در مراکز علوم جدیده تحصیل میکردند جذب این سازمان شدند. سازمان فدائیان اسلام یکی از جریاناتی بود که بیشترین تحصیلکردهها در سطح داکتر، انجنیر، معلم و... را با خود داشت.
متن کامل سخنرانی سید حسین عالمی بلخی:
با شهید مصباح از ابتدای ورود در مدرسه در حوزه علمیه سلطانیه آشنا شدم، اتفاقاً وقتی من در مدرسه رفتم مرا در اتاقی جای دادند که شهید مصباح هم در همان اتاق بود و با هم آشنا شدیم و با هم درس میخواندیم و مباحثه میکردیم.
آقای مصباح را خیلی میشناسم و تا زمانی که وقت ایجاب میکند میخواهم خدمت شما در این محفل نکاتی را داشته باشم.
در همان مدرسه علمیه که در سال 51 وارد شدم دو سه سال بعد از آن، شهید مصباح فعالیتهای مبارزاتی خود را در بین سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ آغاز کرد و به روشنگری و خلق فکر و اندیشه در بین طلبههای مدرسه علوم دینیه تلاش می کرد و نه تنها در بین طلبهها بلکه شهید مصباح رحمت الله علیه از استثنائاتی بود که با توجه به فاصلهای که آن زمان بین حوزه و دانشگاه وجود داشت تلاش می کرد، تا با کسانی که علوم جدیده میخوانند تماس برقرار کند و بین حوزه و دانشگاه آشتی و همکاری به وجود بیاید.
تاسیس سازمان فدائیان اسلام
در ابتدای جهاد وقتی تشکلاتی به وجود آمد، شهید مصباح رحمت الله علیه، اقدام به تاسیس سازمان فدائیان اسلام کرد، بیشترین جوانان تحصیل کردهی مراکز علوم جدیده جذب این سازمان شدند. سازمان فدائیان اسلام یکی از جریاناتی بود که بیشترین تحصیل کردهها را در سطح داکتر، انجنیر، معلم و... با خود داشت.
انجنیر سید جلیل (سید نصیر) یکی از تحصیل کردههای در سطح عالی بود که وظایف بلندی را در دولت آن زمان داشت، اما جذب این تشکیلات شد، همگام با شهید مصباح یکی از مؤسسین تشکیلات سازمان فدائیان اسلام به حساب میآمد و در نهایت به شهادت رسید. سازمان فدائیان اسلام واقعاً یک جبهه روشنفکری به حساب میآمد.
شهید مصباح بیشک بنیانگذار جهاد در افغانستان و مخصوصاً در شمال کشور بود. شهید مصباح بیتردید یک شخصیت نمونه و الگو برای رهبری جامعه انسانی و تشکلهای اسلامی و دینی بود.
شهید مصباح سادهزیست بود، برای خودش چیزی کمایی نکرد، ذخیره نکرد، زندگی داشت افتخارآمیز، زندگی داشت مثالزدنی، زندگی داشت که واقعاً دلسوزانه و رهبرانه برای جامعه اسلامی بود.
ویژگیها
یکی از ویژگیهای این شهید این بود که در کنار کارهای مسلحانه و چریکی میخواست تربیت کادرهای فکری و فرهنگی را نیز داشته باشد.
پایگاههای سازمان فدائیان اسلام در کنار آموزشهای چریکی و عملیاتی، پایگاه آموزش فرهنگی داشت، کادرهای زیادی از تربیتیافتگان آن پایگاهها فعلاً وجود دارند و فعالیتهای وسیع فرهنگی دارند. یکی از آن بزرگواران جناب آقای سید عیسی حسینی مزاری است که فکر و اندیشهشان در همان پایگاههای فدائیان اسلام شکل گرفته است.
نکتهای را که جناب آقای رضوانی بامیانی مطرح کردند واقعاً شهید مصباح آیندهنگر بود، ایشان در آیندهنگری خود روی این موضوع تمرکز داشتند که آینده تنها با شخصیتهای علمی و نخبهگان فکری ساخته میشوند نه با کسانی که صرفاً تفنگ بگیرند و بجنگند و جهاد را انجام بدهند. بنا بر این ایشان در کنار کارهای مسلحانه باور داشت که کارهای فکری و بنیادین باید وجود داشته باشد.
یکی دیگر از خصوصیات شهید مصباح این بود که خود در صحنه عملیات مسلحانه حضور پیدا میکرد، ترس کشته شدن و شهید شدن نداشت، در سال ۱۳۵۷ کودتا صورت گرفت، وقتی مدارس علمیه دینی تعطیل شد و بزرگان علما را در محابس بردند و جریان خلقیها آنان را به صورت دستجمعی به شهادت رسانیدند، از جمله کسانی که در برابر کمونیستها ایستاد شد و تلاشهای زیادی کرد، شهید مصباح بود، خودش ایثار و فداکاری میکرد.
خاطراتی از شهید مصباح
من دو تا خاطره از ایشان یادآوری میکنم؛ سال ۱۳۵۸ در ابتدای اشغال افغانستان توسط شوروی وقت روزی من در محلی در مزارشریف بودم، شهید مصباح آمد بسیار نگران و با تشویش گفت: غلام یحیی را گرفتند. غلام یحیی جوانی بود متعلم صنف یازدهم مکتب، جزء افراد همکار سازمان فدائیان اسلام، گفتم چطور گرفت؟
گفت: ما رفتیم بالای روسها عملیات انجام دادیم، با نارنجک آنها را مورد حمله قرار دادیم و بعد هر دوی ما فرار کردیم، اما بایسکل غلام یحیی با یک شتر کاهبار تصادف کرد، افتاد و عساکر او را گرفتند، گفتم که وقتی غلام یحیی را گرفت شما اینجا چه میکنید، باید بروید یک جایی که شما را نتوانند تعقیب و دنبال کنند.
گفت: بله همان کار را میکنم، اما یک نارنجک پیشم مانده است و اگر با این دستگیرم کنند مستند است، آن را به من تحویل داد و رفت.
غلام یحیی را در کابل در زندان پلچرخی منتقل کردند، چند سال در زندان پلچرخی بود، بعد آزاد شد و فعلاً هم حیات دارد در کابل است و به عنوان یک معلم موفق فعالیت میکند.
خاطره دیگر در رابطه با شهید مصباح؛ یکبار شهید مصباح را حکومت خلقی و پرچمی دستگیر کرد، ایشان در داخل شهر با لباس مبدل فعالیت میکرد، چون مسلح بود، ایشان را دستگیر نموده، برده بودند در توقیفگاه، اما نشناخته بودند که کی است، در شهر آوازه شد که مصباح گرفتار شده است، خلقیها و پرچمیها از آوازه بین مردم فهمیدند که شهید مصباح را دستگیر کردهاند.
درحالی که شهید مصباح در توقیفگاه بود یکی از دوستان نزد من آمد گفت شهید مصباح را گرفتند، گفتم چی کار میکنید؟ گفتند تلاش می کنیم که آزاد شود، بالاخره برنامهریزی کرد و شهید مصباح شجاعانه فرار کرد.
این شخص خود را به شهید مصباح رسانده بود، به ایشان گفته بود هرچند به نام دیگر و تذکره دیگر مبدل گرفته شدهاید اما شما را شناختهاند. به هر ترتیب میتوانید فرار کنید، چند لحظه بعد به حکم الهی یک باد شدید و طوفانی بوجود آمد، در همان وضعیت شهید مصباح توانست از توقیفگاه فرار کند، و شجاعت و جسارت بینظیر شهید مصباح مثالزدنی برای تمام سر زبان شده بود.
دلاوران کوهستان
من نمیدانم کدام یک از دوستان یک فیلم را دیده باشند، فیلمی که در سال ۱۳۶۲ فکر می کنم ساخته شد و در صدای و سیمای جمهوری اسلامی ایران به نشر رسید، تحت عنوان دلاوران کوهستان، آن فیلم از داستان دستگیری و رهایی شهید مصباح ساخته شده بود، در زمانی که خودشان هم حیات داشتند.
قناعت و ساده زیستی
دفتر ما در مشهد بود، یک روز شهید مصباح به دفتر آمد، بعد از صحبت و نشست چند دقیقهای میخواست برود. گفت: فلانی، گفتم: بلی، گفت: مه هیچ پول ندارم، خوب یک شخصیت مثل شهید مصباح با آن نام و آوازه این وضعیت زندگیشان است، اضافه کرد زمانی که از خانه حرکت کردم به خانمم گفتم که پول ندارم، خانم ده تک تومانی را برایم داد، گفت: فقط این را داریم. مه گفتم خوب بده خدا مهربان است، آن را کرایه موتر کردم تا اینجا آمدم، مه هم که چندان پولی نداشتم ولی ...
با این وضعیت زندگی میکرد، سادهزیست بود، برای خودش چیزی کمایی نکرد، ذخیره نکرد، زندگی داشت مثالزدنی و افتخارآمیز، زندگی داشت که واقعاً دلسوزانه و رهبرگونه در جامعه اسلامی بود.
ایشان مظلومانه شهید شد. به هر صورت در انقلاب مسایل زیادی رخ میدهد، یکی از گفتههای معروف است که میگوید: انقلاب وقتی پیروز شد فرزندان خودش را میخورد، شهید مصباح واقعاً فرزند این مملکت بود، فرزند جهاد و انقلاب بود و در بنیانگذاری جهاد و انقلاب سهم مؤثر و بسزایی داشت.
خلاصه
شهید مصباح تلاشهای زیادی در راستای وحدتطلبی داشتند و کوششهای فراوانی کردند و او بیشک و بیتردید یک شخصیت نمونه و الگوی برای رهبری جامعه انسانی و تشکلات اسلامی و دینی بود، ایثار، گذشت، وفاداری، سادهزیستی از ویژگیهای زندگی او بود، در جریان انقلاب ممکن است کسانی استفادههای زیاد مادی کرده باشند، اما شهید مصباح اصلاً به این فکر نمیکرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
تحلیل اوضاع جاری کشور
در رابطه به موضوعی که این روزها مطرح است، آقای حسینی مزاری و آقای رضوانی به حد کافی صحبت کردند، مه فقط میخواهم دو تا نکته مختصر را صحبت کنم:
بحثهایی در این روزها مطرح است در رابطه با حکومت وسیعالبنیاد و بحثهایی هم مطرح است در رابطه با این که بعد از گذشت زمستان، حوادث جدیدی رقم خواهد خورد و امکان دارد جنگهایی در بعضی مناطق به وجود بیاید. جبهه مقاومت فعلاً وجود دارد، شورای مقاومت هم میگوید که ما تلاش میکنیم تا کارهایی را انجام بدهیم. طالبان هم در مناطق مختلف آمادگیهای لازم را گرفتهاند که اگر احیاناً چنین حوادثی اتفاق بیافتد، اینها پیش از پیش آمادگی خودشان را داشته باشند. شورای علمای شیعه افغانستان، نه تنها شورای علمای شیعه بلکه کُل مردم و جامعه شیعه طرفدار جنگ و خونریزی و کشتار نیستند.
حکومت وسیعالبنیاد تاکنون به وجود نیامده است، یا به تعبیر دیگر حکومت فراگیر و یا حکومت همهشمول. در رابطه با این مسایل هم بحثها جریان دارد، قراین و شواهدی وجود دارند، گفتگوهایی صورت گرفته، نتیجه بدهد و انشاءالله به زودی در رابطه با این مسایل تغییرات به وجود خواهد آمد.
جامعه شیعه افغانستان فعلاً یک کمیسیونی دارد، تحت عنوان کمیسیون پیگیری دیدگاهها و مطالبات جامعه شیعه و آن کمیسیون متشکل از همه جناحها است، در آن کمیسیون نمایندگان احزاب سیاسی، نمایندگان نهادهای فرهنگی و اجتماعی، نمایندگانی از وکلا و سناتوران شورای ملی از دوره قبل حضور دارند، از خواهران عزیز ما هم نمایندگانی وجود دارند، یک کمیسیونی که میشود گفت تمثیلکننده جامعه شیعی است، فعلاً خواستهها، مطالبات و دیدگاههای جامعه شیعی را پیگیری میکنند.
ما باور داریم، بر اساس صحبتهای صورت گرفته انشاءالله به زودی نتیجه خواهد داد.
در هر صورت، در حال حاضر از دو سه تا گزینه بیشتر نمیشود آدم رویش فکر کند، یک راهی است که مثلاً به توافق میرسیم و یک حکومت فراگیر جور میشود، همه در آنجا حضور دارند و این نکته را میخواهم یادآوری کنم، بار بار گفتم و باز هم میگویم، وقتی ما میگوییم جامعه تشیع در حکومت حضور داشته باشد، برای امتیازطلبی و چوکیخواهی نیست.
فعلاً در کشور مشکلات عدیدهای وجود دارد، تهدیدهایی وجود دارد، تحریمها وجود دارد، مشکلات اقتصادی وجود دارد، گرانی وجود دارد و هزاران مشکل دیگر وجود دارند، تمام اتباع کشور و همه شهروندان کشور وظیفه دارند که برای حل این مشکلات دست به دست هم دهند.
ما وقتی میگوییم در حکومت حضور داشته باشیم، نه برای امتیازطلبی بلکه برای اینکه راهی برای مشارکت ما برای حل مشکل وجود داشته باشد.
به عنوان مثال؛ مشکل باری است که باید برداشته شود، اگر انتظار این باشد که 6 نفر برای برداشتن آن کمک کند، باید 6 تا جای دست وجود داشته باشد، اگر 4 تا جای دست بود 4 نفر باید بردارد، اگر 3 تا جای دست بود باید 3 نفر بر دارد. هر مقدار جا فراختر میشود، به همان تناسب جمعیت بیشتر میتوانند دست به دست هم دهند و برای حل مشکل تلاش کنند.
بنا بر این کوشش و تلاش ما به خاطر کمک به حل مشکل کشور است، نه به خاطر امتیازطلبی و ریاستطلبی و چوکیطلبی و مسایل دیگر. جناب آقای رضوانی فرمودند که شورای علمای شیعه بین خود تعهد کردند که هیچ یکی از اعضای شورای علما در هیچ یکی از پستهای اجرایی حضور نداشته باشند و سهم نگیرند و صرفاً زمینه و بستر را برای سایر شخصیتها فراهم کنند.
به هر ترتیب گفتم که سه تا احتمال وجود دارد، مشارکت و دست به دست هم دادن برای رفع مشکل، که این بیشتر به دست طالبان است، قراین نشان میدهد که روحیه مثبت وجود دارد و مشکل حل میشود.
اگر این کار نشود دو حالت دیگر وجود دارد، اول حالت جنگ و ایستادگی و مقاومت است که شورای علما به هیچ وجه جنگ را تجویز نمیکند، ما بیش از چهل سال جنگ داشتیم، کشتار داشتیم، قتل داشتیم، هر روز بدبختتر شدیم، هر روز مشکلات در کشور ما بیشتر شد، هر روز آفتهای بیشتری دامنگیر جامعه ما شد و ما باید به طرف صلح و صفا برویم و بتوانیم زندگی باهمی داشته باشیم، وحدت ملی داشته باشیم، اخوت اسلامی داشته باشیم، دست به دست هم دهیم برادرانه زندگی کنیم. تحمل جنگ دیگر در این جامعه وجود ندارد، جنگ عامل تمام بدبختیها است.
راه سوم؛ اگر حکومت وسیعالبنیاد نشد، ما موافق جنگ هم نیستیم، در این حالت یک مجموعهی دهمیلیونی ناراضی و ساکت در این کشور و این سکوت هم سکوت بسیار سنگین خواهد بود، کسانی که حکومت میکنند تحمل سکوت ده میلیون ناراضی را هم نخواهند داشت.
در نهایت برداشت و تحلیل ما این است که دیگر جنگی صورت نمیگیرد و کسانی که از بیرون تلاش میکنند تیرشان به خاک خواهد خورد. زیرا جنگ به نفع این مملکت و این مردم و این سرزمین نیست و قطعاً به جایی نمیرسد و انشاءالله برادری و اخوت و صمیمیت و باهمزیستن را شاهد باشیم و وضعیت بهبود پیدا کند و شاهد آبادانی کشور باشیم.
والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته